باد آمد و روی دشت و گلزار بسوخت
-
اندازه متن
+
باد آمد و روی دشت و گلزار بسوخت
در خرمن خندان گل آتش افروخت
میخواست نشان گذارد از خود بر خاک
آب همه بردو بار از اندوه اندوخت
باد آمد و روی دشت و گلزار بسوخت
در خرمن خندان گل آتش افروخت
میخواست نشان گذارد از خود بر خاک
آب همه بردو بار از اندوه اندوخت
گفتم چه کنم با گل اگر یار بود گفت آن کن کاورانه دل آزاد بود
یار…
یک مرد پدید آمد بس دور اندیش مرد دگری آمد وارسته ز خویش
باری پس این…