بیم است مرا ز روز و هم بیم ز شب
-
اندازه متن
+
بیم است مرا ز روز و هم بیم ز شب
می سوزدم استخوان، از این است تعب
نه روز مرا همدم و نه شب محرم
نه دوست مرا هم نفس، این است عجب!
بیم است مرا ز روز و هم بیم ز شب
می سوزدم استخوان، از این است تعب
نه روز مرا همدم و نه شب محرم
نه دوست مرا هم نفس، این است عجب!
راهی است مرا که هیچ سامانش نیست دردی است مرا که هیچ درمانش نیست
آگه نه…
چشمم همه شب که چه خراب است زمین گوشم همه دم که چه خرابی سنگین
فکرم…