گفتم چشمم؟ گفت در آبش خواهم
-
اندازه متن
+
گفتم چشمم؟ گفت در آبش خواهم
گفتم دل من؟ گفت خرابش خواهم
گفتم چه شگفت ماجرا؟ گفت: خموش
هم روزی آید که حسابش خواهم
گفتم چشمم؟ گفت در آبش خواهم
گفتم دل من؟ گفت خرابش خواهم
گفتم چه شگفت ماجرا؟ گفت: خموش
هم روزی آید که حسابش خواهم
زیک زیک به نهفت خود چه میخواند: زیک بگرفته دلش به من همی ماند زیک
گویی…
افسوس که طبع من بیفسرد ز من از بس که بگفتم دلم آزرد زمن
من اینهمه…