آکادمی شعر پلیکان

ما مُرده‌ایم اما هراسی نیست

- اندازه متن +

آبی که دست بر سنگ‌ها می‌کشد
به دنبالِ چه چیز می‌گردد؟
دست بر تنت می‌کشم
و حرکتِ زمان را در رگ‌هایم احساس می‌کنم

عبور ثانیه‌هایم را کشف می‌کنم
و خطوط روی پوستت عمیق‌تر می‌شوند

در عمقِ هر چینی که روی پوست داری
چقدر خنده نهفته است؟
چقدر اندوه؟ چقدر بوسه؟
چقدر خشم؟

چشم‌های بسته‌ی من
و لب‌هایی که بر لبت کشیده می‌شدند
و لب هایی که بر لبت کشیده می‌شوند
ما مُرده‌ایم اما هراسی نیست
وقتی مرگ نمی‌تواند پایانی بر بوسه‌هایمان باشد

میانگین امتیازات ۵ از ۵

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

×