کپی نوشته
کپی شد
در ابتدا فریاد بود
که خون را پدید آورد
که چشم را پدید آورد
که ترس را پدید آورد
که بال را پدید آورد
که استخوان را پدید آورد
که سنگ خارا را پدید آورد
که بنفشه را پدید آورد
که گیتار را پدید آورد
که عرق تن را پدید آورد
که آدم را پدید آورد
که مریم را پدید آورد
که خدا را پدید آورد
که هیچ را پدید آورد
که هیچ را پدید آورد
که هرگز را پدید آورد
هرگز هرگز هرگز
او که کلاغ را پدید آورد
فریادزنان برای خون
کرم ها، پوسته ها
هرچیز
آرنج های بی پر لرزان در کثافت آشیانه
سیاه است سر خیس سگ آبی هنگامی که سرک می کشد
سیاه است صخرهی غرق در کف
لمیده بر بستر خون،سیاه است مرغ دریایی
سیاه است کره ی زمین و یک بند پایین تر
تخم مرغ سیاهی
جایی که خورشید و ماه طالع شان می گردد
از تخم سر زدن یکی کلاغ،رنگین کمانی سیاه
خم شده در تهی
بر فراز تهی
اما در پرواز.