مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)

آن جام طرب شکار بر دستم نه (38)

آن جام طرب شکار بر دستم نه
وان ساغر چون نگار بر دستم نه

آن می که چو زنجیر بپیچد بر خود
دیوانه شدم بیار بر دستم نه

با شاهد شوخ شنگ و با بربط و نی (39)

با شاهد شوخ شنگ و با بربط و نی
کنجی و فراغتی و یک شیشهٔ می

چون گرم شود ز باده ما را رگ و پی
منّت نبریم یک جو از حاتم طی

قسّام بهشت و دوزخ آن عقده‌گشای (40)

قسّام بهشت و دوزخ آن عقده‌گشای
ما را نگذارد که درآییم ز پای

تا کی بوَد این گرگ ربایی، بنمای
سرپنجهٔ دشمن افکن ای شیر خدای

ای کاش که بخت، سازگاری کردی (41)

ای کاش که بخت، سازگاری کردی
با جور زمانه یار، یاری کردی

از دست جوانی‌ام چو بِرْبود عنان
پیری چو رکاب، پایداری کردی