مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)

ساقی در ده برای دیدار صواب (101)

ساقی در ده برای دیدار صواب
زان باده که او نه خاک دیده است و نه آب

بیمار بدن نیم که بیمار دلم
شربت چه بود شراب در ده تو شراب

سبحان‌الله من و تو ای در خوشاب (102)

سبحان‌الله من و تو ای در خوشاب
پیوسته مخالفیم اندر همه باب

من بخت توام که هیچ خوابم نبرد
تو بخت منی که برنیایی از خواب

شب گردم گرد شهر چون باد و چو آب (103)

شب گردم گرد شهر چون باد و چو آب
از گشتن گرد شهر کس ناید خواب

عقل است که چیزها ز موضع جوید
تمییز و ادب مجو تو از مست و خراب

شب گشت درین سینه چه سوز است عجب (104)

شب گشت درین سینه چه سوز است عجب
می‌پندارم کاول روز است عجب

در دیدهٔ عشق می‌نگنجد شب و روز
این دیدهٔ عشق دیده دوز است عجب

علمی که تو را گره گشاید بطلب (105)

علمی که تو را گره گشاید بطلب
زان پیش که از تو جان برآید بطلب

آن نیست که هست می‌نماید بگذار
آن هست که نیست می‌نماید بطلب

گر آب حیات خوشگواری ای خواب (106)

گر آب حیات خوشگواری ای خواب
امشب بر ما کار نداری ای خواب

گر با عدد موی سر تست امشب
یکسر نبری و سر نخاری ای خواب

گرم آمد عاشقانه و چست شتاب (107)

گرم آمد عاشقانه و چست شتاب
برتافته روح او ز گلزار صواب

بر جملهٔ قاضیان دوانید امروز
در جستن آب زندگی قاضی کاب

گر می‌خواهی بقا و پیروز مخسب (108)

گر می‌خواهی بقا و پیروز مخسب
از آتش عشق دوست میسوز مخسب

صد شب خفتی و حاصل آن دیدی
از بهر خدا امشب تا روز مخسب

مستند مجردان اسرار امشب (109)

مستند مجردان اسرار امشب
در پرده نشسته‌اند با یار امشب

ای هستی بیگانه از این ره برخیز
زحمت باشد بودن اغیار امشب

هستم به وصال دوست دلشاد امشب (110)

هستم به وصال دوست دلشاد امشب
وز غصهٔ هجر گشته آزاد امشب

با یار بچرخم و به دل میگویم
یارب که کلید صبح گم باد امشب