مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)

امروز چو هر روز خرابیم خراب (81)

امروز چو هر روز خرابیم خراب
مگشا در اندیشه و برگیر رباب

صدگونه نماز است و رکوعست و سجود
آنرا که جمال دوست باشد محراب

امشب ز برای دل اصحاب مخسب (82)

امشب ز برای دل اصحاب مخسب
گوش شب را بگیر و برتاب مخسب

گویند که فتنه خفته بهتر باشد
بیدار بهی تو فتنه مشتاب مخسب

اندیشه مکن بکن تو خود را در خواب (83)

اندیشه مکن بکن تو خود را در خواب
کاندیشه ز روی مه حجابست حجاب

دل چون ماهست در دل اندیشه مدار
انداز تو اندیشه گری را در آب

اندیشه و غم را نبود هستی و تاب (84)

اندیشه و غم را نبود هستی و تاب
آنجا که شرابست و ربابست و کباب

عیش ابدی نوش کنید ای اصحاب
چون سبزه و گل نهید لب بر لب آب

ای آنکه تو دیر آمده‌ای در کتاب (85)

ای آنکه تو دیر آمده‌ای در کتاب
گر بشتابند کودکان تو مشتاب

گر مانده شدند قوم و از دست شدند
این دست تو است زود برگیر رباب

ای آنکه تو یوسف منی من یعقوب (86)

ای آنکه تو یوسف منی من یعقوب
ای آنکه تو صحت تنی من ایوب

من خود چه کسم ای همه را تو محبوب
من دست همی‌زنم تو پائی میکوب

ای دل دو سه شام تا سحرگاه مخسب (87)

ای دل دو سه شام تا سحرگاه مخسب
در فرقت آفتاب چون ماه مخسپ

چون دلو درین ظلمت چه ره میکن
باشد که برآئی به سر چاه مخسب

ای روی ترا غلام گلنار مخسب (88)

ای روی ترا غلام گلنار مخسب
وی رونق نوبهار و گلزار مخسب

ای نرگس پرخمار خونخوار مخسب
امشب شب عشرت است زنهار مخسب

ای ماه جبین شبی تو مهوار مخسب (89)

ای ماه جبین شبی تو مهوار مخسب
در دور درآ چو چرخ دوار مخسب

بیداری ما چراغ عالم باشد
یک شب تو چراغ را نگهدار مخسب

این باد سحر محرم رازست مخسب (90)

این باد سحر محرم رازست مخسب
هنگام تضرع و نیاز است مخسب

بر خلق دو کون از ازل تا به ابد
این در که نبسته است باز است مخسب