مواعظ

دانی چه گفته‌اند بنی عوف در عرب (1)

دانی چه گفته‌اند بنی عوف در عرب
نسل بریده به که موالید بی‌ادب

خیری که برآیدت به توفیق از دست (2)

خیری که برآیدت به توفیق از دست
در حق کسی کن که درو خیری هست

گر سفله به مال و جاه از آزاده بهست (3)

گر سفله به مال و جاه از آزاده بهست
سگ نیز به صید از آدمیزاده بهست

کس نیست که مهر تو درو شاید بست (4)

کس نیست که مهر تو درو شاید بست
پس پیش تو ناچار کمر باید بست

دولت جاوید به طاعت درست (5)

دولت جاوید به طاعت درست
سود مسافر به بضاعت درست

گوینده را چه غم که نصیحت قبول نیست (6)

گوینده را چه غم که نصیحت قبول نیست
گر نامه رد کنند گناه رسول نیست

رفتن چو ضرورتست و منزل بگذاشت (7)

رفتن چو ضرورتست و منزل بگذاشت
من خود ننهم دلی که بر باید داشت

هر که گوید کلاغ چون بازست (8)

هر که گوید کلاغ چون بازست
نشنوندش که دیده‌ها بازست

گر راه نمایی همه عالم راهست (9)

گر راه نمایی همه عالم راهست
ور دست نگیری همه عالم چاهست

خواهی که به طبعت همه کس دارد دوست (10)

خواهی که به طبعت همه کس دارد دوست
با هر که در اوفتی چنان باش که اوست