مواعظ

غریب شهر کسان تا نبوده باشد مرد (21)

غریب شهر کسان تا نبوده باشد مرد
ازو درست نیاید غم غریبان خورد

سلطان که به منزل گدایان آید(22)

سلطان که به منزل گدایان آید
گر بر سر بوریا نشیند شاید

در طالع من نیست که نزدیک تو باشم (23)

در طالع من نیست که نزدیک تو باشم
می‌گویمت از دور دعا گر برسانند

نیافرید خدایت به خلق حاجتمند (24)

نیافرید خدایت به خلق حاجتمند
به شکر نعمت حق در به روی خلق مبند

گر ز هفت آسمان گزند آید (25)

گر ز هفت آسمان گزند آید
راست بر عضو مستمند آید

در گرگ نگه مکن که بزغاله برد (26)

در گرگ نگه مکن که بزغاله برد
یک روز ببینی که پلنگش بدرد

بشنو که من نصیحت پیران شنیده‌ام (27)

بشنو که من نصیحت پیران شنیده‌ام
پیش از تو خلق بوده و بعد از تو بوده‌اند

مرغ جایی رود که چینه بود (28)

مرغ جایی رود که چینه بود
نه به جایی رود که چی نبود

خورشید که بر جامهٔ درویش افتد (29)

خورشید که بر جامهٔ درویش افتد
از بخت نگونش ابر در پیش افتد

تواضع گرچه محبوبست و فضل بیکران دارد (30)

تواضع گرچه محبوبست و فضل بیکران دارد
نباید کرد بیش از حد که هیبت را زیان دارد