غلامِ نرگسِ مستِ تو تاجدارانند (195)
کپی نوشته
کپی شد
کپی لینک
کپی شد
۱۴۰۳/۰۷/۲۷
-
اندازه متن
+
غلامِ نرگسِ مستِ تو تاجدارانند
خرابِ بادهٔ لعلِ تو هوشیارانند
تو را صبا و مرا آبِ دیده شد غَمّاز
و گر نه عاشق و معشوق رازدارانند
ز زیرِ زلفِ دوتا چون گذر کُنی بِنْگر
که از یَمین و یَسارت چه سوگوارانند
گذار کن چو صبا بر بنفشه زار و ببین
که از تَطاوُلِ زلفت چه بیقرارانند
نصیبِ ماست بهشت ای خداشناس برو
که مُستَحَقِّ کرامت گناهکارانند
نه من بر آن گُلِ عارض غزل سُرایم و بس
که عَندَلیبِ تو از هر طرف هزارانند
تو دستگیر شو ای خضرِ پی خجسته که من
پیاده میروم و هَمرَهان سوارانند
بیا به میکده و چهره ارغوانی کن
مرو به صومعه کآنجا سیاه کارانند
خلاصِ حافظ از آن زلفِ تابدار مباد
که بستگانِ کمندِ تو رستگارانند
گر همچو من افتادهٔ این دام شوی (42)
گر همچو من افتادهٔ این دام شوی ای بس که خراب باده و جام شوی
…
حافظ 
