گفتم عشقت، گفت خراجت از من
-
اندازه متن
+
گفتم عشقت، گفت خراجت از من
گفتم غم آن؟ گفت علاجت از من
گفتم چه مرا به کف از این باشد گفت:
بازار، سخن چنین رواجت از من
گفتم عشقت، گفت خراجت از من
گفتم غم آن؟ گفت علاجت از من
گفتم چه مرا به کف از این باشد گفت:
بازار، سخن چنین رواجت از من
میگفت ننوشم که زیان دارد می، آن عیب که در ماست عیان دارد می،
چون مست…
در دامن این مخوف جنگل و این قله که سر به چرخ سوده است اینجاست که مادر من زار گهواره…

