افروخت مرا، که شمع افروخته به
-
اندازه متن
+
افروخت مرا، که شمع افروخته به
پس سوخت مرا، که حرف با سوخته به
اکنون که بدو سوخته و افروخته ام
می گوید بس! که چشم بردوخته به
افروخت مرا، که شمع افروخته به
پس سوخت مرا، که حرف با سوخته به
اکنون که بدو سوخته و افروخته ام
می گوید بس! که چشم بردوخته به
دیوی دیدم نشسته با دیوی تنگ این بر کف ساغریش، آن برکف سنگ
درویشی در آرزوی…
هر ره که زدم رقیب خاموش نشد بر یک صدم دلیل وی گوش نشد
با اینهمه…

