عمری به سرآمدم به هنگامهی زیست
-
اندازه متن
+
عمری به سرآمدم به هنگامهی زیست
بشناختم آنرا که ندانستم چیست
اکنون لب از شیر نشسته طفلی
می خواهد گویدم که این هست، آن نیست!
عمری به سرآمدم به هنگامهی زیست
بشناختم آنرا که ندانستم چیست
اکنون لب از شیر نشسته طفلی
می خواهد گویدم که این هست، آن نیست!
سرتاسر این جهان همه جانوران گرگان و سگان چند درهم نگران
خواهی که بدانی چه کس…
نادان ترسد کجا چهاش باشد کم وآنگه زکم و کاست در افتد در غم
دانا ترسد…

