از مایهٔ بیسود نیاساید مرد (13)
-
اندازه متن
+
از مایهٔ بیسود نیاساید مرد
مار از دم خویش چند بتواند خورد
از مایهٔ بیسود نیاساید مرد
مار از دم خویش چند بتواند خورد
به نانهاده دست نرسد و نهاده هر کجا هست برسد
. شنیدهای که سکندر برفت تا ظلمات به…
مشک آن است که ببوید نه آن که عطار بگوید. دانا چو طبلهٔ عطار است خاموش و هنرنمای و نادان…

