به هر تار جانم صد آواز هست
-
اندازه متن
+
به هر تار جانم صد آواز هست
دریغا که دستی به مضراب نیست.
چو رویا به حسرت گذشتم، که شب
فروخفت و با کس سرِ خواب نیست.
۱۳۳۹
به هر تار جانم صد آواز هست
دریغا که دستی به مضراب نیست.
چو رویا به حسرت گذشتم، که شب
فروخفت و با کس سرِ خواب نیست.
۱۳۳۹
تلخی این اعتراف چه سوزاننده است که مردی گشن و خشمآگین در پسِ دیوارهای سنگیِ حماسههای پُرطبلاش دردناک و تبآلود…
یه مردی بود حسینقلی چشاش سیا لُپاش گُلی غُصه و قرض و تب نداشت اما واسه خنده لب…
به هر تار جانم صد آواز هست یا غزل ناتمام ؟
نام اصلی این اثر غزل ناتمام است اما در میان مردم به به هر تار جانم صد آواز هست نیز شهرت دارد.

