ما مهره نیستیم _ کوچه
-
اندازه متن
+
به دکتر مجید حائری
دهلیزی لاینقطع
در میانِ دو دیوار،
و خلوتی
که بهسنگینی
چون پیری عصاکش
از دهلیزِ سکوت
میگذرد.
و آنگاه
آفتاب
و سایهیی منکسر،
نگران و
منکسر.
خانهها
خانهخانهها.
مردمی،
و فریادی از فراز:
ــ شهرِ شطرنجی!
شهرِ شطرنجی!
□
دو دیوار
و دهلیزِ سکوت.
و آنگاه
سایهیی که از زوالِ آفتاب دَم میزند.
مردمی،
و فریادی از اعماق
ــ مهره نیستیم!
ما مهره نیستیم!
۱۳۳۸
احمد شاملو