پنجه‌ی سرد باد
-
اندازه متن
+
پنجه‌ی سرد باد در اندیشه‌ی گزندی نیست
من اما هراسانم:
گویی بانوی سیه‌جامه
فاجعه را
پیشاپیش
بر بامِ خانه می‌گرید.
و پنجه‌ی بی‌خیالِ باد
در این انبانِ خالی
در جُستجوی چیزی‌ست.
۱۳۳۸
میانِ کتاب‌ها گشتم
میانِ کتاب‌ها گشتم میانِ روزنامه‌های پوسیده‌ی پُرغبار، در خاطراتِ خویش در حافظه‌یی که دیگر مدد نمی‌کند خود را جُستم و…
نخستین که در جهان دیدم
نخستین که در جهان دیدم از شادی غریو بر کشیدم: «منم، آه آن معجزتِ نهایی بر سیاره‌ی کوچکِ آب و…