بسی دانش از ستر تنم میدزدند
-
اندازه متن
+
بسی دانش از ستر تنم میدزدند
با دانش رزق دهنم میدزدند
آن دم که به خانهام نمییابندم
نز شیوه ی من، از سخنم میدزدند
بسی دانش از ستر تنم میدزدند
با دانش رزق دهنم میدزدند
آن دم که به خانهام نمییابندم
نز شیوه ی من، از سخنم میدزدند
جاده خاموش است، هر گوشه ای شب، هست در جنگل. تیرگی صبح از پی اش تازان رخنه ای بیهوده می…
شب بود مه از تهیگه ابر بر آب در سر همه ام مستی و در تب، شراب