روزی دو سه گم کردم راه خانه
-
اندازه متن
+
روزی دو سه گم کردم راه خانه
این است مرا قصه از این ویرانه
روزی که به خانه راه بردم دیدم
نه خانه بجا بود نه صاحبخانه
روزی دو سه گم کردم راه خانه
این است مرا قصه از این ویرانه
روزی که به خانه راه بردم دیدم
نه خانه بجا بود نه صاحبخانه
چشمم نه بدو که من در او مینگرم راهم نه بر او که من بر او میگذرم
نادان ترسد کجا چهاش باشد کم وآنگه زکم و کاست در افتد در غم
دانا ترسد…

