کردم ز بر و زیر همه راه وجود
-
اندازه متن
+
کردم ز بر و زیر همه راه وجود
چشم دل من نه هیچ یکدم آسود
گر چند به فرسنگ شدم راه دراز
باز آمدم آخر به همان راه که بود
کردم ز بر و زیر همه راه وجود
چشم دل من نه هیچ یکدم آسود
گر چند به فرسنگ شدم راه دراز
باز آمدم آخر به همان راه که بود
صبح چو انوار سرافکنده زد گل به دم باد وزان خنده زد
چهره برافروخت چو اختر…
گفتم: صنما کجا ترا خانه بود؟ گفتا: به هرآن دلی که ویرانه بود
گفتم: ز چه…

