گفتم: چه خوش آمدی ز کف جام بریخت
-
اندازه متن
+
گفتم: چه خوش آمدی ز کف جام بریخت
دم بست و غم آورید و تلخی انگیخت
گفتم: بنشین به می زجایش برخاست
گفتم: مرو اینگونه ز من، لیک گریخت
گفتم: چه خوش آمدی ز کف جام بریخت
دم بست و غم آورید و تلخی انگیخت
گفتم: بنشین به می زجایش برخاست
گفتم: مرو اینگونه ز من، لیک گریخت
گویند «نه دوری که تمنا کنمت» هر شکل برآیی که تماشا کنمت
با این همه پیداست…
در گریه دلم نه یک نفس رست از تو واین بود بهانه ام ز بس مست از تو
…