گفتم چه شود گرم در آغوش کنی؟
-
اندازه متن
+
گفتم چه شود گرم در آغوش کنی؟
گفت این سخنانم ز چه در گوش کنی؟
گفتم به امید وعده ی دوش تو گفت:
خواهم سخن دوش، فراموش کنی
گفتم که: جهان را سبک و سنگین است
گفتم که: جهان را سبک و سنگین است. گفتا: چو جهان چنین بود شیرین است.
گفتم…
شب نیست که از دیده نرانی خونم
شب نیست که از دیده نرانی خونم دیری ست که من با تو ز خود بیرونم
