گفتم : که دلم به عشق مجبور چراست؟
-
اندازه متن
+
گفتم : که دلم به عشق مجبور چراست؟
گفتا : به شبت رغبت با نور چراست؟
از هر طرفی روی ، به من بازآیی
اما نظر تو بر ره دور چراست؟
گفتم : که دلم به عشق مجبور چراست؟
گفتا : به شبت رغبت با نور چراست؟
از هر طرفی روی ، به من بازآیی
اما نظر تو بر ره دور چراست؟
چشمم همه شب که چه خراب است زمین گوشم همه دم که چه خرابی سنگین
فکرم…
ابرآمد و باغ شد از او در زیور آشفته بر او شدند گلها یکسر:
ما همنفسانیم…

