گفتی که چرا به خویش باشد نظرم
-
اندازه متن
+
گفتی که چرا به خویش باشد نظرم
با دل همه بسته ام نه از او به درم
دل آینه شد مرا و روی تو در آن
در آینه بر روی تو من می نگرم
گفتی که چرا به خویش باشد نظرم
با دل همه بسته ام نه از او به درم
دل آینه شد مرا و روی تو در آن
در آینه بر روی تو من می نگرم
گفتم عشقت، گفت خراجت از من گفتم غم آن؟ گفت علاجت از من
گفتم چه مرا…
دل بر سر گیسوی تو آویخته به در او غم و اندیشه ات انگیخته به
گفتی…