یک دست بر این بسته و یک دست برآن
-
اندازه متن
+
یک دست بر این بسته و یک دست برآن
آویخته پای و باز یک دست در آن
آقای رباعی است که می جوشد زود
می خسبد و خلق مانده بر وی نگران
یک دست بر این بسته و یک دست برآن
آویخته پای و باز یک دست در آن
آقای رباعی است که می جوشد زود
می خسبد و خلق مانده بر وی نگران
پای آبله مردیام بر در به نیاز ببریده بیابان به در، از راه دراز
در زمره…
دیدی که چه آن شیخ فضیلت پرداز نادانی من نمود و فاش آمد راز
در شعرم…