استدلال چیست؟ 4 تکنیک ذهنی از شهودی تا قیاسی
«استدلال چیست؟» و در ادامه انواع استدلال را باهم بررسی کردیم. از جمله شهودی، تمثیلی، استقرایی و قیاسی. همچنان تلاش کردیم برای هر کدام چند مثال کاربردی ارائه کنیم تا همراهی عمیقتری با موضوع داشته باشید.
برای مشاهدهی ویدیوی آموزشی به ادامهی مطلب مراجعه کنید.
استدلال چیست؟
استدلال به معنای ساختن ترکیبی منظم و قانونمند از قضایای معلوم برای رسیدن به یک قضیهی جدید است. این قضیهی جدید میتواند در جهت اثبات یا انکار چیزی باشد.
حال این تعریف به چه معناست؟ برای مثال، ما میگوییم: «هر انسانی فانی است.» این قضیهی اول است. قضیهی دوم میگوییم: «سقراط یک انسان است.» از ترکیب این دو قضیه به نتیجهای میرسیم. نتیجه چیست؟ «سقراط فانی است.»
این مثال بسیار واضح بود و آنقدر ساده است که ممکن است تصور کنیم پیش از انجام هر استدلالی، این نتیجه را میدانستیم. اما در واقع باید بگویم که پیش از آنکه آگاهانه به این موضوع فکر کنیم، ذهن ما این استدلال را انجام داده بود و ما این نتیجه را میدانستیم.
انواع استدلال
انواع استدلال در شکل اصلی آن به چهار بخش تقسیم میشود که البته تمام این انواع باهم در ارتباط هستند. این چهار استدلال موضوع اصلی این مطلب ماست: 1. استدلال شهودی. 2. استدلال تمثیلی. 3. استدلال استقرایی. 4. استدلال قیاسی.
استدلال شهودی
استدلال شهودی بر پایهی حواس پنجگانه استوار است. از آنجا که حواس پنجگانه ممکن است اشتباه کنند و گاهی اشتباهات بزرگی هم داشته باشند، این نوع استدلال بسیار نادقیق است و چندان قابل اعتماد نیست.
برای مثال تصور کنید از شما بپرسند: «آیا فلانی آدم قابل اعتمادی است؟ آیا میتوانم به او پول قرض بدهم؟» و شما پاسخ دهید: «بله، قابل اعتماد است.» وقتی از شما بپرسند: «چرا؟ دلیلت چیست؟» شما در جواب بگویید: «به چهرهاش میخورد که قابل اعتماد باشد.» یعنی تنها دلیل شما تکیه بر ظاهر آن شخص است، چیزی که با چشم دیدهاید. به این میگویند استدلال شهودی، بدون دلایل کافی منطقی و بررسی کافی.
مزایای استدلال شهودی
اما همین استدلال شهودی در بعضی مواقع میتواند بسیار مفید و کارآمد باشد. برای مثال تصور کنید رانندهای در یک وضعیت خطرناک ناگهان پای خود را روی ترمز میگذارد. او به صورت شهودی و بسیار سریع درک کرده که این موقعیت خطرناک است و باید واکنش نشان دهد. آیا او محاسبات دقیق انجام داده و فاصلهی بین اتومبیلها را اندازهگیری کرده است؟ خیر. آیا محاسبات پیچیدهای مانند انتگرال انجام داده تا بفهمد تا لحظهی حادثه چند ثانیه فاصله وجود دارد؟ خیر. او با یک مشاهدهی سریع و غیردقیق متوجه خطر شده و پای خود را روی ترمز گذاشته است.
پس میبینیم که این استدلال شهودی گاهی بسیار مفید است. در موقعیتی که شیر به گلهی گوزنها حمله میکند و گوزنها شروع به دویدن میکنند، استدلال شهودی به کمک آنها میآید.
استدلال شهودی در هنر
استدلال شهودی گاهی در هنر نیز بسیار کاربرد دارد. در بحث هنر، گاهی آگاهانه و با محاسبات دقیق، فرم و ساختار و تکنیکها را کنار هم میچینیم و اثر را مهندسی میکنیم. اما گاهی نیز به صورت شهودی، طرح قرارگیری اجزای اثر در عرض چند ثانیه در ذهن ما شکل میگیرد.
گاهی در حال صحبت با فردی هستیم و از روی زبان بدن او، نشانههایی در ذهن ما فعال میشوند که میگویند این فرد در حال دروغ گفتن است و باید احتیاط بیشتری کرد. در هیچیک از این مثالها، یک استدلال دقیق و زمانبر انجام نشده است، چون اساساً وقت آن را نداشتهایم. اما به طور کلی، استدلال شهودی احتمال خطای بالایی دارد.

استدلال تمثیلی (استدلال با مثال)
در این روش از تشبیه استفاده میشود. برای مثال، فردی میپرسد: «آقای آخوند، آیا خدا برای انسان کتابی فرستاده است؟» و پاسخ میدهد: «شما در خانهی خود ماشین لباسشویی دارید؟» شما میگویید: «بله.» او ادامه میدهد: «آیا ماشین لباسشویی که خریدهاید، دفترچهی راهنما هم داشته است؟» شما پاسخ میدهید: «بله.» سپس او نتیجه میگیرد: «پس خدا هم که ما را ساخته، باید دفترچهی راهنمایی برای ما فرستاده باشد.»
این یک استدلال تمثیلی است که با عمل تشبیه انجام میشود. در اینجا انسان به ماشین لباسشویی تشبیه شده و خدا به کارخانه.
روش مقابله با استدلال تمثیلی
در مقابل این استدلال چه پاسخهایی میتوان داد؟ اولین پاسخ این است که از همان ابزار تمثیل علیه آن استفاده کنیم. برای مثال میتوانیم توضیح دهیم که ما انسان هستیم و ماشین لباسشویی نیستیم. بهتر است دربارهی خود انسان صحبت کنیم و این مثال را کنار بگذاریم، چون این دو پدیده در تمام جوانب به هم شبیه نیستند.
میتوانیم تفاوتهای این تمثیل را با موضوع اصلی توضیح دهیم. مثلاً بگوییم: «ماشین لباسشویی وسیلهای است که قرار است دیگری از آن استفاده کند. دفترچهی راهنما را خود ماشین لباسشویی نمیخواند. طبق مثال شما، پس کتاب مقدس را هم خود انسان نباید بخواند، بلکه کسی باید آن را بخواند که میخواهد از انسان استفاده کند. در این صورت، انسان طبق مثال شما تبدیل به یک دستگاه ماشینی میشود. اما در واقعیت، انسان وسیله نیست و قرار نیست کسی از او استفاده کند که نیاز به دفترچهی راهنما داشته باشد.»
تا اینجا دو روش برای مقابله با استدلال تمثیلی بیان کردیم. روش سوم چیست؟ میتوانیم مثالی مقابل مثال قبلی بیاوریم تا آن را نقض کنیم. مثلاً بگوییم: «انسان مانند ماشین لباسشویی نیست و خدا هم یک کارخانه نیست. خدا مانند سرچشمهی آب زیرزمینی است و انسانها مانند شاخههایی هستند که از این آب روی زمین جاری شدهاند.»
اجزای سازندهی استدلال تمثیلی
استدلال تمثیلی با پیدا کردن شباهت بین دو چیز انجام میشود. ساختار آن از چهار جزء تشکیل شده است:
۱. مورد مجهول (چیزی که میخواهیم دربارهی آن حکم دهیم)
۲. مورد معلوم (چیزی که حکم آن را میدانیم)
۳. وجه شباهت
۴. نتیجهگیری
مورد مجهول همان چیزی است که میخواهیم دربارهی آن نظر دهیم. مورد معلوم چیزی است که حکم آن مشخص است و میخواهیم بین آن و مورد مجهول شباهتی پیدا کنیم. وجه شباهت همان ویژگی مشترکی است که بین این دو دنبال میکنیم. نتیجهگیری این است که اگر حکم دربارهی مورد معلوم صادق باشد، پس دربارهی مورد مجهول نیز صادق است.
استدلال تمثیلی در قانون و اخلاق
این استدلال تمثیلی گاهی در مباحث قانونی و اخلاقی بسیار تأثیرگذار است. برای مثال، در دوران کرونا برخی با مثال ماسک برای دفع ویروس، دربارهی حجاب موی سر استدلال میکردند. در مقابل این استدلال میتوان پرسید: «آیا موی سر ویروس است؟ مردم از ویروس کرونا میمردند و اقتصاد و زندگی در جهان مختل شده بود. آیا اکنون که در بیشتر نقاط جهان موی زنان پوشیده نیست، اختلالی در نظم زندگی و سلامت افراد به وجود آمده است؟ آیا چرخهی زندگی و کار و اقتصاد فلج شده است؟ آیا ادارات در کشورهایی که زنان بدون حجاب کار میکنند، از کار افتادهاند؟ این چه ارتباطی با آن موضوع دارد؟»
اکنون که با روشهای مختلف نقض استدلال تمثیلی آشنا شدهاید، میتوانیم نشان دهیم که وجه شباهت کاملی بین این دو وجود ندارد که بتوان از یکی به دیگری نتیجه گرفت. حالا شما میتوانید موی زن را به چیز دیگری تشبیه کنید. مثلاً بگویید: «موی آزاد زنان مانند رایحهای خوش است که قدم زدن و کار کردن در فضای شهر را زیباتر میکند و مردم احساس سرزندگی و شادابی بیشتری خواهند داشت.»
یا مثلاً در بحث قواعد اخلاقی، گفته میشود: «دانلود غیرقانونی مانند دزدی از فروشگاه است.» این استدلال نیز قابل نقض است، چون کالای فیزیکی با کالای دیجیتال تفاوتهایی دارد.
سقراط و استدلال تمثیلی تربیت
مثال دیگر از سقراط است که میگفت: «همانطور که اسب نیاز به مربی دارد، انسان نیز به معلم نیاز دارد.» در پاسخ میتوان گفت: «اسب را تربیت میکنند تا از آن در چارچوبی منفعتطلبانه استفاده کنند. اسب در اختیار انسان موجودی وحشی و آزاد نیست. در حالی که ما برای انسان آزادی بیشتری قائل هستیم. در غیر این صورت، ارزش انسان را تا حد یک شیء یا ابزار پایین آوردهایم.»
و مثالهای دیگری که با همین فرمول میتوان پیش برد.

استدلال استقرایی
در استدلال استقرایی، بر اساس مشاهده و اندازهگیری چند جزء به یک کل میرسیم. این نوع استدلال از جزء به کل حرکت میکند.
برای مثال، اگر برای صد روز متوالی ظهرها ساعت دوازده به نانوایی محل خود رفته باشید و نان خریده باشید، چه نتیجهای میتوانید بگیرید؟ نتیجه میتواند این باشد که اگر فردا هم ساعت دوازده ظهر به نانوایی بروم، نانوایی باز است و نان میپزد.
یا اگر پنجاه روز متوالی صبحها ماشین خود را استارت زدهاید و روشن شده است، آیا تضمینی وجود دارد که در روز پنجاه و یکم ماشین منفجر نشود؟ ما فقط میتوانیم بگوییم به احتمال زیاد منفجر نمیشود.
برگردیم به مثال پول قرض دادن. اگر از شما بپرسم: «آیا میتوانم به فلانی اعتماد کنم و پول قرض بدهم؟» در استدلال شهودی پاسخ داده بودید: «بله، چون چهرهی قابل اعتمادی دارد.» اما در استدلال استقرایی شما از تجربهی خود میگویید: «بله میتوانی، من چهار بار به او پول قرض دادهام و پس داده است.» پس این یعنی احتمالاً بار پنجم هم پس میدهد.
البته جدا از بحث استدلال، به نظر من در مسائل مالی بهتر است به کسی اعتماد نکنید. شکسپیر در هملت از زبان پدر به پسرش میگوید: «هیچگاه به دوستت پول قرض نده، چون هم پولت را از دست میدهی و هم دوستت را.»
نتیجه این که استدلال استقرایی هم به پاسخ قطعی نمیرسد، بلکه پاسخ احتمالی ارائه میدهد. اما نکته این است که این نوع استدلال از انواع قبلی قویتر است و بسیاری از نظریههای علمی با همین استدلال شکل میگیرند. در حالی که با استدلال تمثیلی نمیتوان نظریهی علمی ساخت.
چطور استدلال استقرایی قویتر میشود؟
اما چگونه میتوان استدلال استقرایی قویتری داشت؟ فرض کنید وارد شهری میشوید و در ابتدا یک زن چاق میبینید. سپس در مغازه فروشندهای چاق میبینید. در هتل متوجه میشوید تمام خدمهی هتل زن هستند و چاق. بر اساس این مشاهدات (هفت یا هشت زن) ممکن است نتیجه بگیرید که تمام زنان این شهر چاق هستند. اما این استدلال استقرایی چقدر قوی است؟ واضح است که بسیار ضعیف است. اما اگر نود درصد زنان این شهر را مشاهده کنیم و ببینیم چاق هستند، استدلال ما قویتر میشود.
بنابراین در استدلال استقرایی، هرچه تعداد موارد مشاهدهشده بیشتر باشد، نتیجهای که دربارهی کل میگیریم دقیقتر است. حتی میتوانیم بگوییم اگر دختری در این شهر متولد شود، وقتی بزرگ شود احتمالاً زنی چاق خواهد بود. البته دقیقتر این است که بگوییم احتمالاً زنی چاق خواهد بود. کلمهی «احتمالاً» بسیار مهم است و نباید آن را فراموش کنیم.
مثال استدلال استقرایی در علم پزشکی
در علم پزشکی از استدلال استقرایی زیاد استفاده میشود. مثلاً اگر صد بیمار با یک دارو درمان شوند، نتیجه میگیریم که احتمالاً این دارو بیمار صد و یکم را هم درمان میکند.
مثال استدلال استقرایی در کیهانشناسی
در زندگی روزمره، وقتی هر روز شاهد طلوع خورشید هستیم، نتیجه میگیریم که فردا هم خورشید طلوع خواهد کرد. آیا ممکن است فردا خورشید طلوع نکند؟ بله، ممکن است. ما فقط احتمال میدهیم که فردا خورشید طلوع کند.
مثال استدلال استقرایی در اقتصاد
در اقتصاد، اگر هر سال شاهد افزایش قیمتها بودهایم، احتمالاً سال آینده هم افزایش قیمت خواهیم داشت.
خطا در استدلال استقرایی: نتیجهگیری شتابزده
استدلال استقرایی میتواند قدرت و دقت بالایی داشته باشد، اما باید توجه کنیم که اولاً نباید شتابزده نتیجهگیری کرد و ثانیاً چون این استدلال بر پایهی دادههاست، ممکن است دادههای جدیدی به دست آید که دادههای قبلی را نقض کند.
در مورد نتیجهگیری شتابزده مثالی بزنم: اگر تمام پرندگانی که تاکنون دیدهام پرواز کنند، آیا میتوانم بگویم تمام پرندگان پرواز میکنند؟ قطعاً نه. مثلاً پنگوئنها پرواز نمیکنند.

استدلال قیاسی
استدلال قیاسی برعکس استدلال استقرایی، از کل به نتیجهای جزئی و قطعی میرسد. بنابراین از دو جنبه در مقابل استدلال استقرایی قرار دارد:
۱. مسیر آن از کل به جزء است، نه از جزء به کل.
۲. نتیجهی آن قطعی است، نه احتمالی. (البته در صورتی که مقدمات درست باشند.)
استدلال قیاسی و چند مثال
فرض کنید بگویم: «همهی فرانسویها عطر دوست دارند.» سپس بگویم: «آقای ایکس فرانسوی است.» نتیجه این است که: «پس آقای ایکس عطر دوست دارد.» اما آیا واقعاً همهی فرانسویها عطر دوست دارند؟
یا مثلاً بگوییم: «همهی ایرانیها عاشق فرش و زعفران هستند.» سپس بگوییم: «خانم ماریا ایرانی است.» نتیجه میشود: «پس خانم ماریا عاشق فرش و زعفران است.» اگر دو گزارهی اول به عنوان مقدمه درست باشند، نتیجه هم درست است. اما آیا واقعاً همهی ایرانیها عاشق فرش و زعفران هستند؟ هیچ استثنایی وجود ندارد؟
پس اگر مقدمات دقیق و درست نباشند، طبیعتاً نتیجه هم نادرست خواهد بود.
ساختار استدلال قیاسی
ساختار استدلال قیاسی به این شکل است:
– مقدمهی کلی (حکم عام)
– مقدمهی جزئی (مورد خاص)
– نتیجه (که از تطابق دو مقدمه به دست میآید)
مثال کلاسیک:
– همهی انسانها فانی هستند. (مقدمهی کلی)
– سقراط انسان است. (مقدمهی جزئی)
– پس سقراط فانی است. (نتیجه)
ارتباط استدلال قیاسی و استقرایی
نکتهی جالبی که اینجا وجود دارد و میتواند هدیهی این بحث باشد، این است که استدلال قیاسی خود بر پایهی استدلال استقرایی استوار است. مثلاً در استدلال قیاسی، مقدمه میآوریم که «تمام مردم آتن به فلسفه علاقهمند هستند.» این مقدمهی اول استدلال قیاسی است که ویژگی اصلی آن این است که دربارهی کل صحبت میکند. سپس مقدمهی دوم را میآوریم: «سقراط آتنی است.» این مقدمه از جزء صحبت میکند (سقراط جزئی از آتن است). سپس نتیجه میگیریم: «پس سقراط به فلسفه علاقهمند است.»
اما سؤال اینجاست: از کجا فهمیدیم که تمام مردم آتن به فلسفه علاقهمند هستند؟ از کجا فهمیدیم که تمام ایرانیها عاشق فرش و زعفران هستند؟ برای کشف این مقدمهها، به استدلال استقرایی نیاز داریم. باید تکتک افراد را مشاهده کنیم و علاقهمندی آنها را بررسی کنیم.
استدلال استقرایی چه زمانی قویتر است؟ زمانی که تعداد نمونههای بررسیشده بیشتر باشد. پس چه زمانی میتواند به عنوان مقدمهی درست برای استدلال قیاسی استفاده شود؟ زمانی که تمام نمونهها را بررسی کرده باشیم و دیگر مسئلهی احتمال وجود نداشته باشد، بلکه به قطعیت رسیده باشیم. بنابراین استدلال قیاسی بر استدلال استقرایی استوار است.

آموزش رایگان