آکادمی شعر پلیکان

تو شکنجه بودی

تو شکنجه بودی

- اندازه متن +

تو
شکنجه بودی

بین شعر و زندگی
و شعر، همیشه شکنجه گر مهربان تری بود

دیده بودی نوازنده ی را
که نت ها حلق آویزیش کردند
تا موسیقی اش به زمین افتاد

برای همین با هر نت
می افتی
بلند می شوی
می چرخی
می افتی
بلند می شوی
می چرخی
می‌افتی
بلند می‌شوی
می چرخی
می افتی
به نتی که *قوی سیاهی را آن قدر بالا برد
تا بال‌هایش او را رها کردند

نشسته ایی
چشمهایت به صحنه نگاه می کنند
و خودت به شعر

“شب از فراق تو می‌نالم ای پری‌ رخسار
چو روز گردد گویی در آتشم بی‌ تو”

می خوانی
بلند میخوانی
و هر نت به احترامت می ایستد
اما بارانی زندانی ست در چشم هایت

تا به خانه میرسی
تنت دوام نمی آورد زندگی را
و می افتد
چرخ می زند
بلند می شود
اما کسی جز این شعر بلند شدنت را نمی بیند

و حالا
هر وقت تقویم را ورق میزنم
زمستانی، زندانی ست
که هر چقدر برف ها را بلند می‌کند
می چرخاند
بلند می کند
می چرخاند
بلند می کند
می چرخاند
برف ها، به صفحه های بعدی نمی افتند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
*فیلم قوی سیاه
*شعری از سعدی

 

شاعر: مریم راژ

 

[pars-player ogg=”https://pelicanacademy.ir/wp-content/uploads/2024/10/تو-شکنجه-بودی.ogg” id=”01802912″]

میانگین امتیازات ۵ از ۵

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

×