دردِ ما را نیست درمان الغیاث (96)
کپی نوشته
کپی شد
کپی لینک
کپی شد
۱۴۰۳/۰۸/۲
-
اندازه متن
+
دردِ ما را نیست درمان الغیاث
هجرِ ما را نیست پایان الغیاث
دین و دل بردند و قصدِ جان کنند
الغیاث از جورِ خوبان، الغیاث
در بهایِ بوسهای جانی طلب
میکنند این دلسِتانان الغیاث
خونِ ما خوردند این کافردلان
ای مسلمانان چه درمان؟ الغیاث
همچو حافظ روز و شب بی خویشتن
گشتهام سوزان و گریان الغیاث
گل در بَر و می در کف و معشوق به کام است (46)
گل در بَر و می در کف و معشوق به کام است سلطانِ جهانم به چنین روز غلام…
حافظ 
