آکادمی شعر پلیکان

در خراباتِ مُغان نورِ خدا می‌بینم (357)

- اندازه متن +

در خراباتِ مُغان نورِ خدا می‌بینم
این عجب بین که چه نوری ز کجا می‌بینم

جلوه بر من مفروش ای مَلِکُ‌الْحاج که تو
خانه می‌بینی و من خانه‌خدا می‌بینم

خواهم از زلفِ بُتان نافه‌گشایی کردن
فکرِ دور است همانا که خطا می‌بینم

سوزِ دل، اشکِ روان، آهِ سحر، نالهٔ شب
این همه از نظرِ لطفِ شما می‌بینم

هر دَم از رویِ تو نقشی زَنَدَم راهِ خیال
با که گویم که در این پرده چه‌ها می‌بینم

کس ندیده‌ست ز مُشکِ خُتَن و نافهٔ چین
آنچه من هر سَحَر از بادِ صبا می‌بینم

دوستان عیبِ نظربازیِ حافظ مکنید
که من او را ز مُحِبّانِ شما می‌بینم

میانگین امتیازات ۵ از ۵

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

×