آکادمی شعر پلیکان

دلا چندَم بریزی خون؟ ز دیده شرم دار آخر (12)

- اندازه متن +

دلا چندَم بریزی خون؟ ز دیده شرم دار آخر
تو نیز ای دیده خوابی کن، مراد دل بر آر آخر

منم یا رب که جانان را ز ساعد بوسه می‌چینم
دعای صبحدم دیدی که چون آمد به کار آخر؟

مراد دنییٖ و عُقبیٖ به من بخشید روزی‌بخش
به گوشم قول چنگ اولی، به دستم زلف یار آخر

چو باد از خرمنِ دونان، ربودن خوشه‌ای تا چند؟
ز همت توشه‌ای بردار و خود تخمی بکار آخر

نگارستان چین دانم، نخواهد شد سَرایت لیک
به نوکِ کِلکِ رنگ‌آمیز، نقشی می‌نگار آخر

دلا در مُلک شبخیزی، گر از اندوه نگریزی
دَم صُبحت بشارتها، بیارَد ز آن دیار آخر

بُتی چون ماه زانو زد، میی چون لعل پیش آورد
تو گویی تائبم حافظ، ز ساقی شرم دار آخر

میانگین امتیازات ۵ از ۵
×