لب باز مگیر یک زمان از لب جام (28)
-
اندازه متن
+
لب باز مگیر یک زمان از لب جام
تا بستانی کام جهان از لب جام
در جام جهان چو تلخ و شیرین به هم است
این از لب یار خواه و آن از لب جام
لب باز مگیر یک زمان از لب جام
تا بستانی کام جهان از لب جام
در جام جهان چو تلخ و شیرین به هم است
این از لب یار خواه و آن از لب جام
روزِ هجران و شبِ فُرقَتِ یار آخر شد زدم این فال و گذشت اختر و کار آخر شد
…
آن که رخسارِ تو را رنگِ گل و نسرین داد صبر و آرام توانَد به منِ مسکین داد
…

