گلبن عیش میدمد ساقی گلعذار کو (414)
کپی نوشته
کپی شد
کپی لینک
کپی شد
۱۴۰۳/۰۷/۱۸
-
اندازه متن
+
گلبن عیش میدمد ساقی گلعذار کو
باد بهار میوزد باده خوشگوار کو
هر گل نو ز گلرخی یاد همیکند ولی
گوش سخنشنو کجا دیده اعتبار کو
مجلس بزم عیش را غالیه مراد نیست
ای دم صبح خوشنفس نافه زلف یار کو
حسن فروشی گلم نیست تحمل ای صبا
دست زدم به خون دل بهر خدا نگار کو
شمع سحرگهی اگر لاف ز عارض تو زد
خصم زبان دراز شد خنجر آبدار کو
گفت مگر ز لعل من بوسه نداری آرزو
مردم از این هوس ولی قدرت و اختیار کو
حافظ اگر چه در سخن خازن گنج حکمت است
از غم روزگارِ دون، طبعِ سخنگزار کو
میانگین امتیازات ۵ از ۵
دارم امید عاطفتی از جناب دوست (59)
دارم امید عاطفتی از جناب دوست کردم جنایتی و امیدم به عفو اوست
دانم که…
حافظ