این بحرِ وجود آمده بیرون ز نَهُفْت (14)
-
اندازه متن
+
این بحرِ وجود آمده بیرون ز نَهُفْت
کس نیست که این گوهرِ تحقیق بِسُفْت
هر کس سخنی از سرِ سودا گفتند
زان روی که هست کس نمیداند گفت
این بحرِ وجود آمده بیرون ز نَهُفْت
کس نیست که این گوهرِ تحقیق بِسُفْت
هر کس سخنی از سرِ سودا گفتند
زان روی که هست کس نمیداند گفت
از جرم گِلِ سیاه، تا اوج زحل کردم همه مشکلاتِ کلی را حل
بگشادم بندهای…
تا چند زنم به روی دریاها خشت بیزار شدم ز بتپرستان کنشت
خیام! که گفت…

