صورتم را روبهروی پنکه میگیرم
-
اندازه متن
+
صورتم را روبهروی پنکه میگیرم
و نامت را صدا میزنم
نامت بریده بریده بر زمین میافتد
صورتم را روبهروی پنکه میگیرم
و نامت را صدا میزنم
نامت بریده بریده بر زمین میافتد
ما در زخمی بزرگ بزرگ شدیم همچون جنازههایی که به خاک پناه میبرند پناه بردیم به تختخوابهایمان و زخمها را…
راست گفتی مَرد میتوانم با کلمه دریا را به اتاق بیاورم در آن پاور بزنم ماهی بگیرم یا شنا کنم.…

