گردید مرا شوق نخست استادی
-
اندازه متن
+
گردید مرا شوق نخست استادی
عقل آمد و کرد بر سرش بنیادی
من چون بدم و چون شدم اما بنگر
همسایه ی من نکرد از من یادی
گردید مرا شوق نخست استادی
عقل آمد و کرد بر سرش بنیادی
من چون بدم و چون شدم اما بنگر
همسایه ی من نکرد از من یادی
گفتم : اگرم دست دهد صحبت دوست از تن به در اندازم جان و رگ و پوست.
چندین به عتابم مکش و بیم عذاب بیدار اگر تویی وگر من در خواب
با ما…

