یک دست بر این بسته و یک دست برآن
-
اندازه متن
+
یک دست بر این بسته و یک دست برآن
آویخته پای و باز یک دست در آن
آقای رباعی است که می جوشد زود
می خسبد و خلق مانده بر وی نگران
یک دست بر این بسته و یک دست برآن
آویخته پای و باز یک دست در آن
آقای رباعی است که می جوشد زود
می خسبد و خلق مانده بر وی نگران
روزی که حساب من و تو در نگرند مارا به هوای دلمان کم شمرند
آسوده که…
زیک زیک به نهفت خود چه میخواند: زیک بگرفته دلش به من همی ماند زیک
گویی…

