دست دراز از پیِ یک حبّه سیم (26-3)
-
اندازه متن
+
دزدی گدایی را گفت: شرم نداری که دست از برایِ جوی سیم پیشِ هر لَئیم دراز میکنی؟
گفت
دست دراز از پیِ یک حبّه سیم
به که بِبُرَّند به دانگی و نیم
دزدی گدایی را گفت: شرم نداری که دست از برایِ جوی سیم پیشِ هر لَئیم دراز میکنی؟
گفت
دست دراز از پیِ یک حبّه سیم
به که بِبُرَّند به دانگی و نیم
یکی از پادشاهانِ پیشین در رعایتِ مملکت سستی کردی و لشکر به سختی داشتی لاجرم دشمنی صعب روی نهاد همه…
رفتن چو ضرورتست و منزل بگذاشت من خود ننهم دلی که بر باید داشت

