گفتم: چه کنم؟ گفت: به دل با ما باش
-
اندازه متن
+
گفتم: چه کنم؟ گفت: به دل با ما باش
گفتم که: به چشم؟ بی پروا باش
چون سیل سرشک من در این پیمان دید
خود رفت و به من گفت: براین دریا باش
گفتم: چه کنم؟ گفت: به دل با ما باش
گفتم که: به چشم؟ بی پروا باش
چون سیل سرشک من در این پیمان دید
خود رفت و به من گفت: براین دریا باش
در دامن این مخوف جنگل و این قله که سر به چرخ سوده است اینجاست که مادر من زار گهواره…
من ندانم با که گویم شرح درد قصهی رنگ پریده، خون سرد؟
هر که با من…

