قوت من و تاب جان به بادم دادند
-
اندازه متن
+
قوت من و تاب جان به بادم دادند
آنگه سخن نهان به یادم دادند
تا ظن نبری که بی سرشک سحری
این گنج مراد بر مرادم دادند
یوش 1336
قوت من و تاب جان به بادم دادند
آنگه سخن نهان به یادم دادند
تا ظن نبری که بی سرشک سحری
این گنج مراد بر مرادم دادند
یوش 1336
گفتم: چه کنم؟ گفت: به جانانه نگر گفتم: دیدم. گفت: به ویرانه نگر
با حکمش گردیدم…
باور مکن اینکه رنگ پایان گیرد یک خشت نهاده سر به سامان گیرد
سامان هرآنچه هست…

