یک خاطر از کار تو آزاد نشد
-
اندازه متن
+
یک خاطر از کار تو آزاد نشد
آزاده ای از حرف تو آباد نشد
بشکستی دلها که مگر شاد شوی
اما دلت از شکست ما شاد نشد
یک خاطر از کار تو آزاد نشد
آزاده ای از حرف تو آباد نشد
بشکستی دلها که مگر شاد شوی
اما دلت از شکست ما شاد نشد
گفتم سخن از تو؟ گفت پنهان بهتر، گفتم چه سخن؟ گفت پریشان بهتر.
گفتم که کشم…
رفتیم و زما به خاطری گرد نماند شد گرم اگر دلی وگر سرد، نماند
در کار…

