آب آمد و کشتگاه سیراب نکرد
-
اندازه متن
+
آب آمد و کشتگاه سیراب نکرد
صبح آمد و بیدار کس از خواب نکرد
هیهات! که کیمیای فکر من و تو
آن طشت مسینه را زر ناب نکرد
آب آمد و کشتگاه سیراب نکرد
صبح آمد و بیدار کس از خواب نکرد
هیهات! که کیمیای فکر من و تو
آن طشت مسینه را زر ناب نکرد
آن شوخ پریروی که با ما جوشد از ما چو پری روی چرا می پوشد؟
بشنید…
سر برکشی از فراز دیوار، که چه؟ بنمایی بر مردم دیدار، که چه؟
چون پا ندهد…

