کس نیست که باز زبان من گویا نیست
-
اندازه متن
+
کس نیست که باز زبان من گویا نیست
آن ره که منش کوفته ام جویا نیست
حرف خود با زبان مردم شنود
با اینهمه، گویی: سخنم گیرا نیست؟
کس نیست که باز زبان من گویا نیست
آن ره که منش کوفته ام جویا نیست
حرف خود با زبان مردم شنود
با اینهمه، گویی: سخنم گیرا نیست؟
با مردم بیدانش بسیارنویس یا رب چه کند یک تن هشیارنویس؟
من مار نویسم او کشد…
گفتم: نظر اهل خرد دانی چیست؟ گفت: آنکه ز اهل خردش خوانی کیست؟
گفتم: به یقین…

