چوپان که عصای دست بگذاشته است
-
اندازه متن
+
چوپان که عصای دست بگذاشته است.
دانی که چرا عربده برداشته است؟
بیچاره اگر زبانش می بود چوما
می گفت دلش با چه غم انباشته است.
چوپان که عصای دست بگذاشته است.
دانی که چرا عربده برداشته است؟
بیچاره اگر زبانش می بود چوما
می گفت دلش با چه غم انباشته است.
بودم چو تو من نیز در آزار قفس وز دور همه گوش بر آوای جرس
ای…
گفتم: زلفت. گفت: به شب میماند گفتم: دل من. گفت: به تب میماند
گفتم: به رهت…

