دل آب شد و ز راه چشمم همه ریخت
-
اندازه متن
+
دل آب شد و ز راه چشمم همه ریخت
از بس به دلم خیالت آتش انگیخت
دیدیم که به دریایم اندر در خواب
کاوای تو آمد و مرا خواب گسیخت
دل آب شد و ز راه چشمم همه ریخت
از بس به دلم خیالت آتش انگیخت
دیدیم که به دریایم اندر در خواب
کاوای تو آمد و مرا خواب گسیخت
گفتم که به هجران تو تا کی دمساز گفتا که کند عشق هجران، آغاز
گفتم چه…
دیریست نعره میکشد از بیشهی خموش کککی که مانده گم. از چشم ها نهفته پری وار زندان بر او شده…

