سرسبزی باغ و گلشن و شمشادی (1892)
-
اندازه متن
+
سرسبزی باغ و گلشن و شمشادی
رقاص کن دلی و اصل شادی
ای آنکه هزار مرده را جان دادی
شاگرد تو میشوم که بس استادی
سرسبزی باغ و گلشن و شمشادی
رقاص کن دلی و اصل شادی
ای آنکه هزار مرده را جان دادی
شاگرد تو میشوم که بس استادی
میدان و مگو تا نشود رسوائی زیبائی مرد هست در تنهائی
گفتا که چه حاجتست اینجا…
شنیدی تو که خط آمد ز خاقان که از پرده برون آیند خوبان
چنین فرموده است…

