ای دشمن جان و جان شیرین که توی (1726)
-
اندازه متن
+
ای دشمن جان و جان شیرین که توی
نور موسی و طور سینین که توی
وی دوست که زهره نیست جان را هرگز
تا نام برد از تو به تعیین که توی
ای دشمن جان و جان شیرین که توی
نور موسی و طور سینین که توی
وی دوست که زهره نیست جان را هرگز
تا نام برد از تو به تعیین که توی
من دزد دیدم کو برد مال و متاع مردمان این دزد ما خود دزد را چون می بدزدد…
نبود چنین مه در جهان ای دل همین جا لنگ شو از جنگ میترسانیم گر جنگ شد گو…

