از شادی تو پر است شهر و وادی (1673)
-
اندازه متن
+
از شادی تو پر است شهر و وادی
از روی زمین و آسمان را شادی
کس را گلهای نیست ز تو جز غم را
کز غم همه را بدادهای آزادی
از شادی تو پر است شهر و وادی
از روی زمین و آسمان را شادی
کس را گلهای نیست ز تو جز غم را
کز غم همه را بدادهای آزادی
سرگشته چو آسیای گردان کنمت بیسر گردان چو گوی گردان کنمت
گفتی بروم با دگری درسازم…
آن کیست کز این تیر نشد همچو کمان وز زخم چنین تیر گرفتار چنان
وانگه خبر…

