ای دل اگرت طاقت غم نیست برو (1546)
-
اندازه متن
+
ای دل اگرت طاقت غم نیست برو
آوارهٔ عشق چون تو کم نیست برو
ای جان تو بیا اگر نخواهی ترسید
ور میترسی کار تو هم نیست برو
ای دل اگرت طاقت غم نیست برو
آوارهٔ عشق چون تو کم نیست برو
ای جان تو بیا اگر نخواهی ترسید
ور میترسی کار تو هم نیست برو
غم را بر او گزیده میباید کرد وز چاه طمع بریده میباید کرد
خون دل من…
چون بدنامی بروزگاری افتد مرد آن نبود که نامداری افتد
گر در خواهی ز قعر دریا…