ای آنکه گرفتهای به دستان دستان (1394)
-
اندازه متن
+
ای آنکه گرفتهای به دستان دستان
دامان وصال از کف مستان مستان
صیدی که ز دام دلپرستان رست آن
من کافرم ار میان هستان هست آن
ای آنکه گرفتهای به دستان دستان
دامان وصال از کف مستان مستان
صیدی که ز دام دلپرستان رست آن
من کافرم ار میان هستان هست آن
از اول امروز چو آشفته و مستیم آشفته بگوییم که آشفته شدستیم
آن ساقی بدمست که…
ای دل تو دمی مطیع سبحان نشدی وز کار بدت هیچ پشیمان نشدی
صوفی و فقیه…

